- گرفته دم
- نفس تنگ تنگ نفس، بستن نفس بهنگام حرکت و دو
معنی گرفته دم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غمگین، اندوهناک، متالم
ساکت، خاموش، لب فروبسته
نفس بریده، آنکه از خستگی نفسش بند آمده باشد
خاموش ساکت: دیدی مرا گرفته لب آتش پارسی زتب نطق من آب تازیان برده زنکته دری. (خاقانی)
نیزه زدن طعن زدن: زمهرم مکش سوی پیکار خویش گرفته مزن بر گرفتار خویش. (نظامی)، سرزنش کردن ملامت کردن، لاف زدن گزاف گفتن
بتنگ آمدن، غمگین شدن